آن دم که در قلبم نشستی ، دنیا نصیبم شد!
آن دم که شعر عشق را با آن صدای دلنشینت در گوشم زمزمه کردی ،
عاشق احساسات پاکت شدم!
چه آرامشی دارم در لحظه هایی که بیشتر از هر زمان نا آرامم!
دلم میخواهد همینگونه که هستم باشم ، دستم درون دستانت باشد و بمیرم!
نمیخواهم فاصله بین ما باشد ، در این دو روز دنیا ، یک روز آن تنها بودم
و زین پس میخواهم در کنار تو باشم!
چه عاشقانه به قلبم نشستی که به خدا این نشستن مقدس است !
قلب من سرزمینی بود خشک ، بارانی از خون عشقت در آن بارید و اینک قلبی دارم
از جنس نور!
تویی سرچشمه ی این نور ، میبوسم تو را از همین راه دور .
تو باش در کنارم تا همیشه آرام باشم ، جدا از غم و غصه ها باشم ،
سرپناهم باشی ، تکیه گاهت باشم ، گلم باشی ، باغبانت باشم !
تو باش در کنارم تا همیشه فدایت باشم ، تو از سفر بیایی و من چشم به راهت باشم!
تو باش تا دنیا بی تو نباشد ، زیبایی های زندگی با تو زیبا باشد ،
من عاشق این زیبایی هستم ، بگذار که زندگی در قلب ما زنده باشد ،
و من به عشق تو ، زیبا زندگی کنم!