کاش میدانست

کاش میدانست یکی در این دنیا، او را به اندازه ی یک دنیا دوست میدارد!

کاش میدانست که شب و روز به او می اندیشم و آرزو میکنم تصویر چهره ی ماهش 

را در آینه ی چشمانم ببینم!

کاش میدانست که از دلتنگی او لحظه هایم را با اشکهایم همنشین هستم!

نمیداند که یکی او را دیوانه وار دوست میدارد ، نمیداند که یکی اینجا خسته و تنها 

به انتظارش همیشه نشسته است!

کاش میدانست که لحظه هایی که به او می اندیشم ، یادش آرامش وجود من است !

او نمیداند که همه ی زندگی ام است ، نمی داند که زندگی ام بدون او تیره و تاراست!

کاش در میان همه ، یک لحظه نیز به من نگاه میکرد، تا با نگاهش نفس بگیرم ،

کاش لحظه ای به حرف دلم گوش میکرد تا با حرفم قلب پاکش را از او بگیرم!

کاش میدانست که نگاهم همیشه به ثانیه هاست ،

تا حتی لحظه ای از دور هم او را ببینم ، تا دوباره جان بگیرم ،

میخواهم تا ابد تنها با نگاه به او زندگی کنم و آخر سر نیز بمیرم!

کاش میدانست که با یک لحظه نگاه به چشمانم ، زندگی را به من میدهد!

نگاهم کن که سوی چشمانم به نور چشمان تو بسته است

و نور چشمانت ، روشن بخش قلب تاریک من است!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد