اگر باران نمی بارید...

اگر باران نمی بارید هیچگاه بغض آسمان شکسته نمیشد!

اگر زیر باران قدم نمیزدم ، هیچگاه دلم از دردها خالی نمیشد!

اگر گریه نمیکردم هیچگاه قلبم از غم و غصه ها رها نمیشد!

اگر با تو نبودم هیچگاه نفس کشیدنهایم تکرار نمیشد!

حالا که با تو هستم ، گهگاهی نیز حس میکنم بی تو هستم، 

تو در کنارم نیستی و من خسته هستم!

خسته از زندگی ، خسته از این راه عاشقی!

اگر پاییز نبود ، بهاری نیز در راه نبود !

تو بهاری هستی در پاییز سرد زندگی ام!

تو تنها شکوفه ای هستی در تک درخت باغ زندگی ام!

اگر قلب تو نبود ، حال من از پریشانی گرفته بود ، 

غصه های دلم فراموش نشدنی بود!

اگر صدای تو آرامم نمیکرد ، عشق تو خوشحالم نمیکرد ، 

سرنوشت به ادامه زندگی امیدوارم نمیکرد !

حالا که باران می بارد ، از دلتنگی تو گریه میکنم تا هیچ چیز جز عشق تو، 

در قلبم نباشد!

نمیخواهم جز تو ، غم و غصه ها نیز به قلبم بیایند ، نمیخواهم جز تو ،

حسرتی در قلبم به جا بماند !

اگر تو برای من نبودی ، هیچگاه به آرزویم نمیرسیدم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد